۵_ بسم رب العشق

ساخت وبلاگ

بسم رب العشق...

بسم رب العشق... آغاز سخن
السلام ای يوسف بی پيرهن

السلام ای سومين مولای ما
ای تو هم مجنون و هم ليلای ما

عشقت آتش می زند در سينه ها
با تو روشن می شود آيينه ها

شير مادر با غمت آميخته
در دل از روز تولد ريخته

ای غمت شیرازه ی جانم حسين!
می نويسم... از تو می خوانم، حسين!

قصه از عشق  و جنون آغاز شد
از كنار "شهر خون" آغاز شد

خون و آتش موج می زد هر طرف
آمدند  از راه  ــ ياران ــ صف به صف

روی در روی هم آمد خير و شر
كربلا تكرار شد بار دگر

كربلا جاری ست بر روی زمين
"كل ارض كربلا" يعنی همين

كربلا جاری ست در طول زمان
كربلا يعنی نبردی جاودان

كربلا يعنی سرافرازی، غرور
عزت و مردانگی، عشق و شعور

كربلا يعنی عطش، يعنی گذشت
كربلا... "فتح المبين" ، "والفجر هشت"

ای برادرهای ايمانی،  سلام!
با شمايم!  نور چشمان امام!

يادتان هست آسمان دلتنگ بود؟
آری آری؛ جنگ بود و جنگ بود

بر دهان، انگشت حيرت بود جنگ
آزمايشگاه غيرت بود، جنگ

هر كه در دل شور ديگر داشت، رفت
عاشقی را خوب باور داشت، رفت

رفت تا كاری اباالفضلی كند
رزم و پيكاری اباافضلی كند

بگذرد از خويش، بالاتر رود
بيشتر از پيش، بالاتر رود

سيرِ از خود تا خدا دارد شهيد
سر جدا  پيكر جدا دارد شهيد

آی مردم! شور عاشوراست  اين
سوز و اشک و آه و واويلاست اين

نبض عاشوراست در دست غدير
ما همه هستيم سرمست غدير

***

باز تکرار غدیری دیگر است
حیدر ما نیز شیری دیگر است

با علی ما فتح خیبر داشتیم
فتنه را از پیش و رو برداشتیم

با علی مصداق "جاء الحق" شدیم
مست، از آن باده ی مطلق شدیم

راه حق همواره راهی ایمن است
هر کجا خورشید باشد روشن است

استخوان در چشم و خاری در گلوست
فتنه های دیگری در پیش و روست

عده ای از حال خود غافل شدند
از کمینگاه "احد" غافل شدند

بر غنیمت ها که چنگ انداختند
باختند این امتحان را باختند

در گناه آلوده، دلاکی شدند
هتگ حرمت کرده، هتاکی شدند

هر که با ایشان دو روزی بود، سوخت
غرق جهل و کینه توزی بود، سوخت

هر که بر این سفره ی رنگین نشست
شاخه ای خشکیده شد آخر شکست

خویش را از چاله ای در چاه کرد
چوب لای چرخ خلق الله کرد

دست بر می دارم اینک از دهان
همچنین تاکید دارم همچنان:

باختید این امتحان را باختید
پیش پای خویش سنگ انداختید

لاجرم این جاده دست انداز شد
یک مسیر انحرافی باز شد

یک طرف نیرنگ عمروعاص ها
یک طرف اما سکوت خاص ها

هر دو بی رحمانه بر ما تاختند
قلب مولا را به درد انداختند

یا علی ای مقتدای خاص و عام
یا علی ای حجتت بر ما تمام

عده ای راه از تو کج کردند باز
با تو نه! با خویش لج کردند باز

از نفس افتاده در رخوت شدند
تا اسیر قدرت و ثروت شدند

خواب یا بیدار، خرخر می کنند
مهدویت را تمسخر می کنند

شمع بیت المال می شوزد هنوز
کیست آنکس کیسه می دوزد هنوز؟!

کیست آنکس غافل است از حال خویش
می رود تا مرگ، استقبال خویش

کیسه می دوزند ثروتمندها
پایشان درگیر قید و بندها

بند قدرت بند شهوت بند مال
گشته دور گردن ایشان وبال

بود از اول چهره هاشان در نقاب
دست حق برداشت از ایشان حجاب

دستشان رو گشت و  وا شد مشت شان
خورد بر خاک عدالت پشت شان

وای بر آن ها که پیمان بشکنند
هم نمک خورده نمکدان بشکنند

حوریانِ دیو سیرت کیستند؟
این خواص بی بصیرت کیستند؟

خام چون طفل دبستانی شدند
غرق در خواب زمستانی شدند

کیستند اینان؟ علی را منکرند
هم ولایت هم ولی را منکرند

کیستند این نارفیفان، کیستند؟
ظاهرا از ما و با ما نیستند!

شهوت قدرت به دل گر ریشه کرد
کی خدا را می شود اندیشه کرد؟

آه، ای ناباوران خیره سر!
ای کج اندیشان از خود بی خبر!

قطره قطره جمع شد گر جمع تان
آب شد دریا به دریا شمع تان

از درون پاشیده تا از هم شدید
«شیر بی یال و دم و اشکم» شدید

گر که حزب الله یاری کردتان
ذیل بودید و به صدر آوردتان

گر بسیجی ها به میدان آمدند
مردم از هر قشر هم پیمان شدند

جمله از مهر ولایت بود و بس
نه شما نه دیگران نه هیچکس!

خلق، با امر ولی شد یارتان
تا گره را باز کرد از کارتان

تا شما اینگونه قدرت یافتید
وای من! روی از علی برتافتید

زخم خورد از تیغ تان احساس ها
شرمتان باد ای نمک نشناس ها

قلب مولا را نشاید خون کنید
پنبه را از گوش خود بیرون کنید

جز ولایت راه دیگر باطل است
هر که زین ره دور شد پا در گل است

یا علی! صفین را تکرار کن
چشم خواب آلوده را بیدار کن

باز کن پیوند این شالوده را
مشت این قوم ریا آلوده را

جاده را هر چند شد صعب العبور
باز کن هموار کن بهر عبور

یا علی چشم دو عالم مست توست
شاکلید قفل ها در دست توست

یا علی! مستان سلامت می کنند
امر فرمایی، قیامت می کنند

سرخوش از جام الستت می شوند
خورده و ناخورده مستت می شوند

یا علی جان! با تو پیمان بسته ایم
عهد، با شیرازه ی جان بسته ایم

با سرانگشتت به جوش آییم ما
مثل طوفان در خروش آییم ما

چون تمام مقصد ما مکتب است
راه ما راه حسین و زینب است

پس نه جای خوف باشد... والسلام
این دو روز تلخ هم گردد تمام!

شعر: زمان گلدسته

وبلاگ رسمی زمان گلدسته...
ما را در سایت وبلاگ رسمی زمان گلدسته دنبال می کنید

برچسب : بسم,العشق, نویسنده : zamangoldasteha بازدید : 207 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 8:33